خرم آن بقعه که آرامگه یار آن جاست ... سعدی

خرم آن بقعه که آرامگه یار آن جاست

راحت جان و شفای دل بیمار آن جاست

من در این جای همین صورت بی جانم و بس

دلم آن جاست که آن دلبر عیّار آن جاست

تنم این جاست سقیم و دلم آن جاست مقیم

فلک این جاست ولی کوکب سیّار آن جاست

آخر ای باد صبا بویی اگر می‌آری

سوی شیراز گذر کن که مرا یار آن جاست

درد دل پیش که گویم غم دل با که خورم

روم آن جا که مرا محرم اسرار آن جاست

نکند میل دل من به تماشای چمن

که تماشای دل آن جاست که دلدار آن جاست

سعدی این منزل ویران چه کنی جای تو نیست

رخت بربند که منزلگه احرار آن جاست


نظرات 1 + ارسال نظر
دُرد کش سه‌شنبه 24 آذر 1394 ساعت 10:20

یکی از بهترین غزلهای سعدی.اینو استاد شجریان هم خونده واقعا زیباست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد